جدول جو
جدول جو

معنی قاضی بغدادی - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی بغدادی
(یِ بَ)
نصراﷲ. از قاضیان تبریز است در دوران صفویه. و به علوم شرعی وقوفی تمام دارد و با کمال امانت و دیانت به مرافعات مردم رسیدگی می کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 609)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ بَ)
ابومحمد جعفر بن احمد بن حسین بن احمد بن جعفر سراج معروف به قاری بغدادی. از قراء است. ابن عساکر گوید: وی از بزرگان علماء در حدیث و قرائت و نحو و لغت و عروض بود در بغداد به دنیا آمد و به مکه و شام و مصر سفر کرد و به صور چندین مرتبه رفت و آمد نمود و سرانجام به بغداد برگشت و از ابوعلی علی بن شاذان و ابوالقاسم تنوخی و جماعتی روایت شنید. از وی سلفی روایت کند و گوید که وی استادهای فراوان دیده است. خطیب بغدادی فوائد او را در پنج جزء بیرون داده است. تألیفاتی دارد، او راست: 1- نظم التنبیه فی الفقه. 2- نظم المناسک. 3- مصارع العشاق. 4- زهد السودان. وی به سال 500 یا 501 یا 502 هجری قمری وفات یافت و در باب ابرز دفن شد. مصارع العشاق کتابی است مشتمل بر داستانهای لطیف و قصه های ظریف و دارای بیست وچهار جزء است. مؤلف در جزء اول آن چنین نوشته است:
هذا کتاب مصارع العشاق
صرعتهم ایدی نوی و فراق
تصنیف من لدغ الفراق فؤاده
و تطلب الراقی فعز الراقی.
این کتاب به سال 1301/2 در مطبعۀ الجوائب و به سال 1325 هجری قمری / 1908 میلادی در مطبعۀ سعادت و به سال 1324 هجری قمری / 1907 میلادی در مطبعه التقدم به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 1016 و 1017 و ج 2 ستون 1480) (ابن خلکان ج 1 ص 121) (ریحانه الادب ج 3 ص 257 و روضات ص 161). و رجوع به جعفر و ابومحمد جعفر بن احمد و ابن السراج ابومحمد جعفر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دی ی)
اسماعیل بن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمد بن سلیمان لغوی مکنی به ابوعلی. رجوع به ابوعلی قالی و قالی (اسماعیل بن قاسم) و جامعالتصانیف الحدیثه جزء نخست رقم 306 و در معجم المطبوعات ج 2 ستون 1489 و 1490 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ بَ)
از شعرا و عرفاست. ریاض العارفین درباره وی گوید:از مشایخ کرام و افاضل عالیمقام و در طریقت صاحب مقامات عظام بود و طالبان را تربیت می نمود. او راست:
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در رگ و ریشه دلم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت.
عشق آمد و آتشی بجانم افروخت
پروانه صفت سوز و گدازم آموخت
خاکستر من اگر به دوزخ ریزند
دوزخ داند چگونه می باید سوخت.
(ریاض العارفین ص 126)
لغت نامه دهخدا
(قاص ص)
بغدادی. محمد بن عباس بن حسین، مکنی به ابوبکر. ابوبکر حافظخطیب در تاریخ خود از او یاد کرده و چنین آرد: وی شیخ فقیر و مستمندی بود که در جامع منصور در بغداد و در راهها و بازارها داستانسرائی میکرد. از وی شنیدم که میگفت: حدثنا ابوبکر محمد بن احمد مقتدر و گاه حدیثی را نقل میکرد و سپس میگفت این حدیث را از محمد بن مقتدر به سال 409 هجری قمری شنیدم. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن کامل بن (خلف بن) شجره بن منصور بن کعب بن زیدالقاضی البغدادی. مکنی به ابوبکر. خطیب از ابن کامل نقل کند که او گفت مولد من به سال 260 هجری قمری بود. وفات وی در محرم 350 هجری قمریاست و او در شارع عبدالصمد یکی از اصحاب محمد بن جریر طبری منزل میگرفت و وقتی از دست ابوعمر محمد بن یوسف متقلد قضاء کوفه شد. وی عالم باحکام و علوم قرآن و نحو و شعر و ایام الناس و تواریخ و اصحاب حدیث بود و در بیشتر این علوم وی را مصنفات است و بقول ابن الندیم از جملۀ آن کتب است: کتاب غریب القرآن. کتاب القراآت. کتاب التقریب فی کشف الغریب. کتاب موجز التأویل عن حکم التنزیل. کتاب التنزیل. کتاب الوقوف. کتاب التاریخ. کتاب المختصر فی الفقه. کتاب الشروط الکبیر. کتاب الشروط الصغیر. کتاب البحث و الحث. کتاب امهات المؤمنین. کتاب الشعر. کتاب الزمان. کتاب اخبارالقضاه. و او را مذهبی خاص است. خطیب گوید: ابن کامل از محمد بن سعد عوفی و محمد بن جهم سمری و ابوقلابۀ رقاشی و احمد بن ابی خیثمه و ابواسماعیل الترمذی روایت کند و دارقطنی و ابوعبداﷲ مرزبانی از او روایت کنند و از او ما را ابن رزقویه و غیر او حدیث کنند. ابن رزقویه گوید چشمان آدمی چون اوئی را ندید و آنگاه که سال عمرش بهشتاد رفت برای ما این بیت انشاد کرد:
عقد الثمانین عقد لیس یبلغه
الاّ المؤخر للاخبار و الغیر.
و باز گوید، قاضی ابن کامل از شعر خود این دو بیت ما را بخواند:
صرف الزمان تنقل الأیام
و المرء بین محلل و حرام
و اذا تقشعت الامور تکشفت
عن فضل ایام و قبح انام.
و از دارقطنی حال ابن کامل پرسیدند گفت او متساهل بود و چه بسا حدیثی را از حفظ میگفت که در کتابش نبود و عجب و پندار وی را هلاک کرد او از هر مذهب چیزی می گرفت وائمۀ اربعه را بچیزی نمیشمرد. از دارقطنی سؤال کردند که آیااو بمذهب محمد بن جریر است گفت نه بلکه او مخالف ابن جریر بود و خود مذهبی خاص اختیار کرد وکتابی در سیراملا کرد و بر مذهب اختیار رفت. خطیب ابوالفضل عبیداﷲ بن احمد بن عبداﷲ المنصوری بما خبر داد از ابومنصور موهوب بن جوالیقی و او از ثابت بن بندار و او از ابوعلی حسن بن احمد بن شاذان و او از ابواحمد بن کامل بن شجرهالقاضی در سال 349 هجری قمری و او از عبداﷲ بن احمد بن عیسی المقری المعروف بالفسطاطی و او از احمد ابن سهل ابوعبدالرحمان و او از سعد بن زنبور که گفت: من با جماعتی بدر خانه فضیل بن عیاض شدیم و اجازۀ دخول خواستیم و وی رخصت نکرد بعضی گفتند که او بیرون نخواهد آمد جز آنکه آیتی از قرآن شنود با ما مردی مؤذن و بلند آواز بود باو گفتیم آیتی از قرآن تلاوت کن و او برخواند: الهاکم التکاثر... و آواز بر کشید. گوید درینوقت فضیل پدید آمد در حالی که ریش وی از بسیاری گریه تر بود و رکوئی بدست داشت که اشکهای خویش پاک میکرد و این قطعه خواندن گرفت:
بلغت الثمانین او جزتها
فماذا اؤمل او انتظر
اتانی ثمانون من مولدی
و بعد الثمانین ما ینتظر
علتنی السنون فابلیننی
و سپس گریه گلوی وی بگرفت و علی بن خشرم که با ما بود بقیت قطعه را بپایان برد و گفت:
فدقت عظامی و کل البصر.
سپس قاضی احمد بن کامل گفت من به سال 260 هجری قمری بزادم و این بیت قرائت کرد:
عقد الثمانین عقد لیس یبلغه
الاّ المؤخرللاخبار والغیر.
(معجم الادباء ج 2 ص 16).
و رجوع به ابن کامل ابوبکر احمد... شود
لغت نامه دهخدا